درباره رفتار در شرایط

آیا همیشه آدم‌ها عوضی هستند؟

#حرف اول

این روزها برای اثربخشی و افزایش نرخ تبدیل یکی از پروژه‌هایم در حال تحلیل شبکه‌های اجتماعی بودم. وقتی که آمار مختلف را در شبکه‌های مختلف؛ از اینستاگرام گرفته تا تلگرام و یا وب‌سایت آن شرکت بررسی می‌کردیم به نتایج جالبی برخورد کردیم.

با دوستان و همکاران بر سر این موضوع که کدام شبکه برای سرمایه‌گذاری مناسب‌تر است، بحث‌هایی می‌کردیم؛ اما در این میان بحث به سمتی رفت که همه کاربران این شبکه‌ها را مورد قضاوت قرار می‌داد. به‌طوری که فردی می‌گفت که کاربران اینستاگرام باکلاس‌ترند، آن یکی می‌گفت تلگرام افراد تنبل‌تری هستند و از این حرف‌ها.

در نگاه اول همه چیز درست است؛ اما وقتی که بیشتر بررسی کردم و با خود فکر کردم، دیدم که در واقع آدم‌ها متفاوت نیستند بلکه رفتار آنها است که در شبکه‌های مختلف متفاوت است.

یعنی در بسیاری از مواقع این خطا است که بگوییم که کاربران اینستاگرام با کاربران تلگرام و یا حتی در بسیاری از موارد لینکدین متفاوت هستند. چیزی که در این‌ها متفاوت است، رفتار کاربران است و نه خود آنها.

وقتی که به خودم نیز نگاه می‌کنم می‌بینم که رفتار خودم نیز متفاوت است و علت این تفاوت در واقع شرایط متفاوت است. اگر دقت کنیم من وقتی که من  اینستاگرامم را چک می‌کنم، درواقع به‌دنبال کمی ‌وقت‌گذارنی هستم و اینستاگرام دقیقا برای همین هدف درست شده است و اگر غیر از این بود خطا بود.

اگر خطایی است از من است که در بستری که برای سرگرمی افراد درست شده است (بماند که خدایی گذاشتن فیلم داشبورد و بخشی از آهنگ جدید …… را هنوز به عنوان سرگرمی درک نکرده‌ام) می‌آیم و می‌خواهم به افراد آموزش دهم و دنیایی را تغییر دهم و بعد به زمین و زمان هزاران فحش و … می‌دهم که افراد درک و شعور ندارند.

اما مسئله اساسی که باید به آن دقت کرد توجه به شرایط است. همه جا باید شرایط را بررسی کرد. من همان آدم هستم؛ اما رفتار من در سر میز شام عروسی (که رقابتی برای ژله درجریان است) کاملا متفاوت است با زمانی که در پشت میز دفترم یا در لابی یک هتل هستم. حال اگر در سر میز شام عروسی یک فرد بیاید و پیشنهاد همکاری در یک پروژه کاری را بدهد، خوب مشخص است که رفتار من ممکن است اصلا مناسب نباشد. آیا من آدم درستی برای این پیشنهاد نبوده‌ام؟ خیر؛ شرایط  مناسب نبوده است.

در شبکه‌های اجتماعی نیز می‌تواند چنین باشد، ممکن است مخاطب درست باشد؛ اما محتوای من برای آن شبکه و شرایط آن مناسب نباشد.

#حرف آخر

برای رسیدن به خواسته‌های‌مان بیش از آن‌که بر آدم‌ها متمرکز شویم، بهتر است به شرایط آنها و تطابق آن با هدف و درخواست خود متمرکز شویم و بر اساس آن اقدام کنیم.


#حرف‌ اضافی: جا دارد که از شما عذرخواهی کنم، فضای حرف‌نوشته‌ها غیررسمی است و برخلاف سایت آموزشی‌ام ممکن است نوشته‌ها دچار ساختار منظمی نباشند و حتی دارای اشکالات نگارشی نیز باشند. این‌ها تنها حرف‌هایی در دل است که نوشته می‌شوند.

نوشتهٔ پیشین
برای اهورا هاشمی و کمک به تحول بنیادین آموزش‌وپرورش
نوشتهٔ بعدی
درباره ترجمه این روزهای کتاب‌ها

۵ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • سلام کلاس های شما کجا برگزار میشه من می خواهم با شما مشاوره کاری داشته باشم لطفا شماره تماس خودتون رو برام ایمیل کنین رحمانی

    پاسخ
  • ممنونم امید عزیز، کوتاه بود اما شاید کل داستان رو گفتی و بسیار راهنمایی های بجا و خوبی هستش، حتما بکار خواهم بست…سپاس

    پاسخ
  • سلام آقای جهانداری. از طریق سجاد سلیمانی عزیز با وبلاگت آشنا شدم، چندتا از پست ها رو خوندم واقعا به دلم نشست، و مطمئنا بقیه را هم خواهم خوند…تشکر از نوشتنت و دید متفاوتت به قضایا. با حرفتون موافقم منم دقیقا با توجه به تعاریف زیاد فروشنده کتاب رو خریدم، زیاد از ترجمه راضی نیستم اما در کل کتاب مفیدی بوده برام و خیلی یاد گرفتم ازش و تلنگرهای زیادی هم زد…یه سوال داشتم خدمتتون که اگرم جواب ندین با وجود مشغله کاری ای که مطمئن هستم دارین مسئله ای نیست. میخوام بپرسم بعنوان یک مترجم من چطور میتونم تو حوزه خودم تبدیل به یک برند بشم؟ طوری که وقتی مثل آقای قراچه داغی وقتی اسمم میخوره روی یک کتاب کسی که کتاب رو میخونه از لحاظ ترجمه اش مطمئن باشه…میدونم الان مترجم زیاد شده الاماشالله، توی این آشتفه بازار توی این همه مترجم چطور میشه متفاوت شد یک متفاوت با کیفیت نه یک طبل تو خالی؟البته این کامنت رو زیر پستت در مورد ترجمه گذاشتم ولی اونجا هر کاری کردم کامنت ارسال نشد مجبور شدم اینجا بنویسم…پیشاپیش تشکر

    پاسخ
    • سلام.
      ممنونم از لطفت یزدان عزیز.

      در پاسخ به سوالت باید ابتدا بگم خدمتت که نظری را که می‌دهم، صرفا نمی‌تواند نظر کارشناسی باشد، افراد بسیار کاربلدی در حوزه نشر هستند که می‌توانند در این رابطه نظر دهند.
      اما با توجه به عنوان یک مخاطب و تجربیات کمی که در این مورد داشته‌ام، نظرم را خدمتت عرض می کنم.

      درباره مترجم برند:

      به نظر من ضعف عمده کتاب‌های ترجمه شده ایران، مترجمان همه چیز ترجمه کن است. اگر می‌خواهی در زمینه خودت برند شوی و در کنار آن کیفیت عالی به مخاطبت ارائه دهی، چند کار را انجام بده:

      ۱- یک حوزه تخصصی را که با آن آشنایی داریی انتخاب کن.
      ۲- یک نویسنده برند در آن حوزه را گزینش کن که سبک نگارش او به سبک نگارش خودت شبیه است و آن را می‌پسندی.
      ۳- تمامی آثار آن نویسنده را ترجمه کن.(لطفا گزینشی کار نکن که فقط پر فروش‌ها را ترجمه کنی، همه را از آن نویسنده ترجمه کن.)
      ۴- بعد از آن به سراغ نویسنده بعدی آن حوزه تخصصی برو و مرحله قبل را برای بعدی هم اجرا کن.
      ۵- این روال را ادامه بده.

      این رفتار به شدت باعث افزایش تسلط تو در درک آن نویسنده و سپس آن موضوع خاص می شود و این تمرکز باعث هم‌افزایی شدیدی در کیفیت کار تو می‌شود.

      این سبک کار باعث می شود که نام تو با آن حوزه تخصصی و آن نویسنده گره بخورد. به این شکل دیگر تو یک مترجم صرفا نیستی، بلکه مرجعی هستی در آن حوزه تخصصی و آن نویسنده در کشورمان. هر گاه نام آن حوزه یا نویسنده بیاید، بدون شک نام تو نیز در میان است.

      این روش را بسیاری از بزرگان در ایران انجام داده‌اند. نمونه موفق در ایران دکتر صاحبی است که با کیفیت‌ترین آثار در حوزه تئوری انتخاب و همچنین ویلیام گلاسر را ترجمه کرده‌است.

      البته بعد از این اتفاق، صرفا به کار ترجمه بسنده نکن و خودت نیز به بازاریابی و ترویج کتاب‌ها و آن موضوع خاص کمک کن.

      امیدوارم توانسته باشم کمکی هرچند کوچک کرده باشم.

      پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.