بدقولی واژهای است که پر از احساسات بد است. فکر نمیکنم کسی باشد که بدقولی را دوست داشته باشد و از معاشرت با افراد بد قول لذت ببرد.
از طرف دیگر خوشقولی ایجاد حس رضایت در ما میکند و همه تلاش میکنیم که انسانهای خوشقولی باشیم و یا اینجور وانمود کنیم.
اما گاهی ما درمسیر خوشقولی به اشتباه میافتیم و به سمتی میرویم که من آن را بدقولی مثبت مینامم.
زمانی که حرف از بدقولی میزنیم معمولا کسی درنظرمان میآید که تاخیر داشته است. حال میخواهد در آمدن سر یک قرار باشد و یا دیر تحویل دادن یک پروژه کاری.
اما بهنظرم نوع دیگری از بدقولی وجود دارد که ما زودتر از موعد اقدام موردنظر را انجام میدهیم. مثلا پروژه طراحی وب را زودتر به مشتری تحویل میدهیم یا اینکه پولی را که از دوستمان قرض کرده بودیم زودتر از موعد تحویل میدهیم.
تا اینجای کار بسیار عالی است و موجب رضایت طرف مقابل است. البته باز من نام این را بدقولی مینامم چرا که بههرحال فرد سر قولش نبوده است. البته این بدقولی مثبت است.
اما این بدقولی مثبت همیشه هم دلنشین نیست و در بسیاری از موارد آسیبرسان است.
بهعنوان مثال وقتی با دوستمان برای رفتن به یک رستوران قرار گذاشتهایم و دوستمان گفته است که ساعت ۵ بعدازظهر بهدنبالمان میآید. ما نیز کاملا برهمین اساس زمان خود را برنامهریزی کردهایم؛ اما میبینیم که ناگهان ساعت ۴:۳۰ آمده است، یعنی ۳۰ دقیقه زودتر.
در این حالت فرد حتی به کار خود افتخار هم میکند و خود را فردی خوشقول تصور میکند؛ اما این فرد بسیار بدقول است و موجب مزاحمت و استرس برای دوستش شده است.
یا فردی که زودتر از موعد مقرر به مهمانی میرود. (برای همین است که در اصول اتیکت مهمانی میگویند که در این مورد بهتر است حتی ۵ دقیقه دیرتر در محل میزبان حاضر شویم.)
درواقع حاصل جمع همه حرفهایم این است که نیت خوشقولی یا بدقولی احترام به طرف مقابلمان و ایجاد حس خوب در آن است، بهطوری که موجب هدررفت زمان و آسیبب به برنامهریزیاش نشویم. حال میخواهد امری زودتر یا دیرتر از موعد باشد.
دراین مواقع -خصوصا در قرارهای ملاقات- باید این نکته را درنظر بگیریم و صرفا هر زودتری را خوشقولی ندانیم؛ چرا که ممکن است این مثلا خوشقولی ما، اتفاقا موجب زحمت طرفمقابلمان شود.