خانه و دفتر کارم در یک خیابان هستند و حدود یک کیلومتر بایکدیگر فاصله دارند. هرروز برای رفتن به دفتر ۲ گزینه پیشرو دارم:
طیکردن پیاده مسیر
طیکردن مسیر با خودرو شخصی
هر دو روش را امتحان کردهام؛ اما در آنها نکتهای وجود دارد.
وقتی که از خودرو شخصی استفاده میکنم، دیگر نمیتوانم از همان مسیر مستقیم بروم و باید مسیر دیگری را که طول آن حدود ۴ کیلومتر است را امتحان کنم.
تجربهای دیگر:
دفتر من طبقه اول یک مجتمع است. اینجا نیز من ۲ راه دارم:
رفتن از پلهها
استفاده از آسانسور
اینجا هم هر دو را امتحان کردهام. بهطور یقین سرعت رسیدن از پلهها به طبقه اول بیشتر از آسانسور است.
طیکردن مسیر اول بهصورت پیاده کوتاهتر است؛ اما سختتر است. مسیر دوم طولانیتر است؛ اما تلاش کمتری را می خواهد.
البته این مصداق مناسبی برای همه مسیرها نیست. مثلا فردی که میخواهد به طبقه ۵ برود، عاقلانه است که از آسانسور استفاده کند تا پلهها. در اینحالت فرد سریعتر نیز خواهد رسید.
داشتم با خودم فکر میکردم که در زندگی نیز برخی مسیرها هستند که کوتاهتر هستند و حتی زودتر ما را به مقصد میرسانند؛ اما زحمت بیشتری به ما متحمل میکنند. در این مسیرها میارزد که کمی انرژی بیشتر مصرف کرد؛ اما سریعتر به مقصد رسید.
در استفاده از ابزارها، مسیرها و فرآیندها نیز میتوان به این مسئله فکر کرد. آسانسور برای راحتی طبقات بالایی بهوجود آمد؛ اما اکنون ما برای طبقات اول هم از آسانسور استفاده میکنیم بدون اینکه به این موضوع فکر کنیم که شاید این ابزار برای ما مناسب نباشد و حتی ما را دیرتر به مقصد برساند.
بسیاری از ابزارهای مدیریت پروژه برای تیمهای دورکاری بهوجود آمدند؛ اما ما در شرکت ۳ نفرهمان که همگی در یک اتاق هستیم با افتخار از این ابزار استفاده میکنیم، حتی به قیمت اینکه سرعت کارهایمان پایینتر آید.
بهترین راه برای انتخاب روش مناسب امتحان کردن است. مهم نیست دیگران از چه روشهایی استفاده میکنند، مهم این است که بهتر و سریعتر به هدف موردنظر برسیم.