یکی از موضوعات و خبرهای داغ این روزها، گرانی است. همه ما از گرانی میترسیم. گرانیها قدرت انتخاب ما را کاهش میدهند و وقتی که قدرت انتخاب ما کاهش پیدا کند، هزینههای سنگینی را باید بپردازیم.
چند روز پیش در اینستاگرام پستی را دیدم که بهشدت دقایقی شاد را برایم فراهم کرد و از ته دل خندیدم. در آن پست آمده بود:
خطرناکاز دلار ۱۵ تومانی، اون پیتزایی است که با نوشابه هنوز ۵ تومان است.
این پست شاید در نگاه اول طنز جالبی باشد؛ اما در دل خود از چیزی حرف میزند که توجه به آن بسیار مهم و حیاتی است.
ارزانی … آیا همیشه ارزانی خوب و دلپذیر است. خیر گاهی ارزانی ترسناک است.
بهنظرم در قیمتگذاری تنها چیزی که مهم نیست ارزانی و گرانی است. مهمترین چیز تناسب قیمت است. درواقع ارزانی و گرانی نیز زمانی معنا پیدا میکنند که در ادامه آن بگوییم نسبت به چهچیزی!
تناسب نقطه مرزی اعتماد است. اگر از آن بالا بروی موجب بیاعتمادی است و پایین هم بیایی موجب بیاعتمادی است.
گاهی ارزانی را میبینیم که بهشدت گران است و گاهی گرانی را میبینیم که بهشدت ارزان است.
#حرف اضافی: جا دارد که از شما عذرخواهی کنم، فضای حرفنوشتهها غیررسمی است و برخلاف سایت آموزشیام ممکن است نوشتهها دچار ساختار منظمی نباشند و حتی دارای اشکالات نگارشی نیز باشند. اینها تنها حرفهایی در دل است که نوشته میشوند.