دوست خوبم اهورا هاشمی در کانال تلگرام خود نقدی را برای آموزش و پروش نوشته است که لطف کرده و در نوشته خود از من اجازه گرفته است برای پرداختن در اینمورد، به همین علت لازم دیدم چندکلامی را بنویسم:
برای فهم بهتر این نوشته و همچنین خواندن نقد بسیار منطقی اهورا هاشمی متن آن را در زیر قرار میدهم
لطفا ابتدا آن را بخوانید.
#مافیای_کنکور سلام علیکم…ارادت.
::قسمت اول::
پیشنوشت یک: از استاد و دوست خوبم #امید_جهانداری به کانال @arzeshafarini که نقاد عالی و تخصصی آموزش و پرورشاند پوزش که در تخصصشان دخالت میکنم.
پینوشت دو: مخاطب اصلی من یک سیستم و نظام هست بنام آموزش و پرورش(پلاستیکی)، نه لزومن مشاوران و معلمان که میدانم دل خودشان خون است.
اصل مطلب: بگذارید با اعتراف شروع کنم! اینجانب #اهورا_هاشمی یک درسخوان(نه چیزخوان) در تمام دوران مدرسه و با افتخار دانشجوی ۶ واحد مانده انصرافی کارشناسی #مدیریت_صنعتی ام. سال ۸۸ وقتی #پشت_کنکور بودم و کارمان شده بود: تسلط بر تکنیکهای تستزنی، یک دوستی داشتم که میگفت: پاشو باهم بریم #کتابخانه ملی بخوانیم. ما هم که نر، ماده ندیده میپاشیدیم و میرفتیم!خب خوشمان میآمد دیگر?و اتفاقن بودند مادههای، نر ندیدهای که آنها هم باهم پاشیده بودند برای درس خواندن. (اگر دارید میخندید، احتمال ۹۹٪ شما هم اینکاره بودهاید! ورنه برایتان مفهومی نداشت?) خلاصه اینکه ۷ دقیقه میخواندیم و ۷۷ دقیقه در آن بهشت برین استراحت مینمودیم. آری از همان زمانها همراه موفقیت مد بود!(بخوانید همراه شکست?) از این حواشی که بگذریم(که هنوز هم هست) این روزهای کنکور، کنتور میانداخت و ما از آنچه میدیدم، به ما نزدیکتر بود. و استرس و اضطراب جفتن به جان عزتنفس و اعتمادبنفسمان پریده بود. جالب است بدانید مدرسه و جامعه چنان کاری با من کرده بود و شاگرد اول بودن آنچنان نان شب شده بود، که تا زمان پیشدانشگاهی گمان میکردم دانشگاه یک مدرسه بزرگتری است که فقط با #شیلنگ تنبیه نمیکنند!!! البته مورد اول همان بود، فقط بجای شیلنگ، شهریه بود که بعدها شین نخست را به شین دوم ترجیح دادم.
به کسی برنخورد، نگرش و اعتقاد خودم را برای خودم میگویم: ۱۶ سال از عمرم را گوسالهوار درس خواندم که تهش بشوم یک گاو و دوباره برگردم به یکی از همان گوسالهدانها تا گوسالههای فرهیختهتری آموزش دهم. با اینکه گفتم به کسی برنخورد، ولی احتمالن برخی باز هم ناراحت شدهاند. حالا گیریم اسمش را عوض کنیم و مبادی آداب باشیم و آداب معاشرت را بجا آوریم، مگر در باطن واقعیت تغییری ایجاد میشود!؟ قسمت غمانگیز آنجاست که هنوز نظام #گوساله_سالاری با قدرت پابرجاست. و #والدین هم با تمام وجود همین را میخواهند. این شده است که جامعه ما سرشار از آدمهای با #تله_شخصیتی، ورشکسته مالی و عاطفی، طلاق و بچههای تک سرپرست و بدسرپرست و بیسرپرست، آحاد کتابنخوان نه!کتابفراری و کتابمتنفر، وامهای معوقه و جریمهدار شده و وضعیتهای مالی داغون، کاهش سن استعمال دخانیات به زیر ۱۵ سال و… آقا نگو فرافکنی میکنم، اینها را هر روزه دارم در مشاورهها و آموزشهایم میبینم. اگر نگوییم همهاش، خیلیاش برمیگردد به نظام آموزشی بیمار و رعیتپرور!(تحلیل و حرف فراوان است، بماند برای بعدها) من خودم هم از این قاعده مستثنی نیستم، فعلن در خوشبینانهترین حالت توانستهام جلوی پیشرفت آن همه یاد نگرفتنهای #مهارت_زندگی را بگیرم.
پینوشت: شاید بپرسید چرا وقیحانه از لفظ #گوساله استفاده کردم!؟ کافیست به روند زندگی این عزیز نگاهی بکنیم! به دنیا میآید»هرچه خود خواهند خوراکش میدهند»امر و نهی میشود»در طویله زندانی میشود»بزرگ میشود»نر باشد سلاخی و قصابی»ماده باشد، چند سالی دوشیده میشود و بعد سلاخی و قصابی» اگر شما قدرت انتخاب و اختیاری دیدید، من هم دیدم. * انتخاب رشته هم شبیه این است که از گاو بپرسند الان سرت را ببریم یا هفته بعد!؟ مسؤلیت این نوشته با #اهورا_هاشمی است| ۲۳ مرداد۹۶ #آتش_به_اختیار ی را از نقد شروع میکنم.
حرفاضافه :
درباره اهورا در اینجا ننوشتم و چیزی نگفتم زیرا که گفتم این حس تشعشع پیدا نکند که ما همچنان درحال نوشابه بازکردنیم برای یکدیگر? بماند که این روزها همه به نوعی مشغول به تولید نوشابه و بازکردن برای یکدیگر هستند و این را می شود از جایگزین شدن دکتر و مهندس به جای نام و نام خانوادگی اکثریت جامعه دید.
یادم است درجایی ۸ نفر بودند و نام همه دکتر بود و من مانده بودم …. البته اینجا جا دارد از صنف دیگری نیز نام ببرم که مبادا از دست ما ناراحت شوند و آن هندوانه فروشان عزیز است.
حرف اصلی: خوب برسیم به اصل مطلب، اهورا جان ممنون از لطف بزرگی که انجام دادی و تبریک برای اینکه خود گفتی که همهچیزدان نیستی برخلاف بسیاری ? اما مگر تغییر سیستم آموزشی ارث پدری ماست که حالا چون من در زمینه تغییر و تحول آن فعال هستم اجازه ندهم دیگری وارد آن شود بماند که کسانی هستند که چنین فکر میکنند و اتفاقا معروفیت زیادی دارند و خداروشکر رسانه هم به اندازه کافی در دست دارند و آنجایی که دیگران میخواهند کمک کنند فکر میکنند که از ارث پدریشان کم میشود.
اهورا و سایر دوستان عزیز دیگر، بر همه واجب است که هرکس در هرکجا میخواهد و میتواند کمک کند تا این سیستم تغییر کند و متحول شود زیرا که ساخت فردایی خوب با مردمانی آگاه جز با تحول این سیستم آموزشی ممکن نخواهد شد.
امید جهانداری
۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
نقد اهورا رو با اون زبون طنز و نیشدارش دوست داشتم…اما آقای جهانداری فکر نمیکنین آموزش و پرورش یه بحث کلانه و سیستم حکومتی و دولتی کشور باید این تغییرات رو ایجاد کنند؟ حالا در خوشبینانه ترین حالت اگر فرض کنیم در جامعه بیسواد و کتاب نخون ما از میون هر ده هزار نفر ییه آدم پیدا بشه که بدونه چطور باید تغییر ایجاد کنه بنظرتون کافیه؟ همه تغییرات رو دوست دارن حتی شاید به نوعی دولت یا حکومت هم دوست دارند یک سری تغییرات اساسی انجام بشه اما این درخت از ریشه خرابه و تنها راه درمانش اینه که از بیخ و بن درش آورد و درخت دیگه ای کاشت.