این روزها یکی از شغلهای پر درآمد، آموزش و سخنرانی است. البته اگر برای آموزش هم بازاری درنظر بگیریم، اینجا هم مانند هر بازار دیگری تابع عرضه و تقاضا است. البته در اقتصاد رفتاری میبینیم که خیلی هم عرضه تابع تقاضا نیست.
به همین دلیل دراینکه بازار آموزش نیز تابع عرضه و تقاضا است یا خیر، دچار شک هستم. در هرصورت و هرچه هست اوضاع این بازار این روزها بسیار مزخرف است. حال میتواند تقاضا برای مزخرف زیاد باشد و یا میتواند عرضه مزخرفات زیاد باشد.
اما علائم که نشان دهنده صحت هر دو مورد است. در این شرایط بازار کافی است کاسبان آموزش را ببینید. تلویزیون مدرسان طنز کنکور را کم داشت، حالا مثلا مشاوران کسبوکار هم به آن اضافه شدهاند.
این روزها فقط یک بچه دوساله نمیداند که برای حضور در برنامه زنده اول صبح چقدر برایت فاکتور صادر میشود. یا اگر با فلان مجری باشی چقدر فاکتورت سنگینتر میشود.
زیاد پرحرفی کردم بروم سراغ فرمول ثروت:
لازمه این فرمول بیچارگی شدید در حد کارتون خوابی است. (نکته کلیدی: اگر این مورد را رعایت نکنید بههیچعنوان فرمول به درستی کار نمیکند.)
سپس یک ماشین مدل بالا، چند عدد ویدیو، چندتا حرف گنده گنده، چند کیلو فالوور، نام بردن از چند کتاب خارجی و سپس تاکید بر ثروت میلیاردی که پس از مدت کوتاهی بهدست آوردهاید، تمام
حال درمرحله بعد کافی است این راز عجیب و غریب را بهصورت یک dvd ضبط کنید و با قیمت بالا بفروشید. اگر پول بیشتر میخواهید آن را در دورهای یکساله بگویید.)
قبلا در مورد اساتید فیک نوشتهام، اینجا نیز میخواهم به آنها گذری بزنم. بازار اساتید فیک آنقدر خوب است که برای آنها تولیدیهای انبوه درست شده است.
من همینجا میخواهم از کسانی که در دورههایشان راز ثروت عظیم خود را میگویند، تقاضا کنم که تراز مالی خود را منتشر کنند. اگر در آن منبع درآمدی وجود داشت که تنها ۳۰ درصد از سبد درآمدی آنها بود و به غیر از همان دورهای بود که درآن راز ثروت خودشان را میگویند، من هزینه ۱۰ نفر را برای شرکت در دورههایشان خواهم داد.
یادش بهخیر زمانی تلویزیون را روشن میکردیم، محمدرضا شعبانعلی را میدیدیم؛ اما این روزها فقط دلقکها را میبیینیم.
یکی میآید و میگوید افراد برای پولسازی بروند شیشه بشورند یا نان داغ برای مردم ببرند، این فرد اگر یکبار واقعا اینکار را انجام داده بود و از هزینهها و زیرساختهای پنهان آن آگاه بود، مانند حسابوکتابهای داخل مطب پزشکان درآمد یک کسبوکار را محاسبه نمیکرد.
و دیگری میگوید یک شغل کمهزینه برای کارمندان برنامهنویسی یا صادرات است. (آخه کارمند عصرها که بیکار میشه بزنه تو کار صادرات !!!!!!!!!!!)
معمولا وقتی این دوستان را میبینم آنها را در دسته برنامههای حسن ریوندی قرار میدهم و اوقات خوشی را برای من فراهم میکنند؛ اما وقتی که مزخرفات به این سطح میرسد نمیتوانم سکوت کنم. این سکوت خطرناک است.
این سکوت است، که باعث سکوت امروز ما شده است. این سکوت است که باعث سکوت آنهایی شده است که سکوت برایشان جایز نیست! همیشه به ما درباره فوائد سکوت گفتهاند، اما سکوت دیگر جایز نیست!
در پایان دوست داشتم بخشهایی از شعر زیبای حسین صفا در کتاب منجیق را اینجا ذکر کنم، عجیب مناسب حال اینروزها است.
علم درنوردیده!
ساختار پیچیده!
جاهلان فهمیده!
ما رباتها، روزی
درک میکنیم آیا
فهم اکتسابی را؟
از اساس استادیم
درجناس استادیم
فاضلیم در دانش
فاضلیم در خوانش
ارج مینهیم اما
شعر فاضلابی را
#حرف اضافی: جا دارد که از شما عذرخواهی کنم، فضای حرفنوشتهها غیررسمی است و برخلاف سایت آموزشیام ممکن است نوشتهها دچار ساختار منظمی نباشند و حتی دارای اشکالات نگارشی نیز باشند. اینها تنها حرفهایی در دل است که نوشته میشوند.
آخرین دیدگاهها