یکی از تفریحاتی که دارم، بررسی بزرگان هر حوزه در هر دوره و کنکاش در نحوه فعالیت و رقابت آنها در کنار یکدیگر است. اصولا در زمانهایی که رقیبان حرفهای و همسطحی در کنار هم و شانهبهشانه فعالیت میکردند، آن دوره از تاریخ از بهترین دوران آن حوزه بوده است.
نمونه بارزی که همگی به خوبی میتوانیم آن را مشاهده کنیم، رقابت چندین ساله مسی و رونالدو است. برخی اعتقاد دارند که این افراد بدشانس بودهاند که در یک دوره یکسان ظهور کردند و اگر تنها بودند، افتخارات بیشتری را کسب میکردند.
اما وقتی که عمیقتر به موضوع نگاه میکنیم شاید اگر این دو هر کدام در عصری متفاوت ظهور میکردند، به چنین دستاوردهایی نمیرسیدند.
همین همدورهای را میتوان در همه حوزهها دید. در کسبوکار میتوان به پپسی و کوکا اشاره کرد یا سامسونگ و اپل. شاید اگر نوکیا در کنارش اپل یا سامسونگی داشت، الان جز خاطره چیزی بیشتر مانده بود.
در ادبیات و شعر معاصر نیز شهریار و عماد خراسانی را میتوان همان مسی و رونالدو فرض کرد.
در دوران شهریار و عماد آثاری خلق شده است، که حقیقتا این روزها کمیاب هستند. اما زیبایی کار در این جاست که عماد و شهریار؛ مسی و رونالدو و … هیچکدام کپی یک دیگر نبودهاند و حرف دیگری را نزدهاند. کار یکسانی میکردهاند و میکنند؛ اما با آن چیزی که خودشان هستند و برای مخاطب خودشان.
عماد خراسانی را میبینیم که در عین خلق آثار بدیع، به اصول شعر کهن بسیار پایبند بوده است؛ در طرف دیگر شهریار را میبینیم که در بسیاری از موارد خارج از اصول جلو رفته است.
نام این پدیده را میگذارم زوج حرفهای، زوج حرفهای دوست و رفیق و همراه ما نیست. دوست و رفیق و رقیب ما است؛ حتی بارها به آن حسادت خواهیم کرد. گاهی خواهد برد و گاهی ما خواهیم برد.
در این جا شاید نسبت به زمانی که زوجی نداشته باشیم باختهای کمتری بدهیم؛ اما این باخت هرچه بیشتر باشد، درپس آن برد بیشتری هم است. شاید یکی از بهترین آروزها برای موفقیت واقعی و ماندگاری، وجود یک زوج حرفهای در عصری است که ما فعالیت میکنیم.
#حرف اضافه
حال که حرف عماد خراسانی شد، در زیر یک اثر زیبا از ایوان باند را با شعر زیبایی از عماد خراسانی تقدیم شما عزیزان میکنم.