این روزها افراد و کسبوکارهایی بسیاری را میبینم که علاقهمند به بازاریابی محتوا شدهاند؛ اما نه به این علت که به درک مناسبی از محتوا رسیدهاند یا اینکه پس از بررسی استراتژیهای مختلف و روشهای تبلیغاتی، استراتژی و بازاریابی محتوا را انتخاب کردهاند. نه اصلا چنین چیزی نیست!
تنها به این علت که بازاریابی محتوا، روشی ارزان معرفی شده است. شاید یکی از عوامل این اتفاق هم تبلیغات بیشاز حد متخصصان و فعالان حوزه محتوا باشد.
البته برای بسیاری نیز که خودمتخصصخوانده حوزه بازاریابی محتوا هستند، شاید این حرف درستی باشد چرا که درک آنها از محتوا یک صفحه اینستاگرام و قرار دادن چند عکس و جملاتی از بزرگان به همراه کمی هشتگگذاری است.
اما بیاییم ببینیم که واقعا استراتژی محتوا و بازاریابی محتوا روشی ارزان است؟
اگر بخواهیم واقعبینانه نگاه کنیم، خیر.
پیادهسازی استراتژی محتوا در یک سازمان بسیار گران است و سرمایه زیادی را نیاز دارد. یکی از آسیبهایی که افراد با دانش سطحی و نگاه بیرونی به آن دچار میشوند مقایسه درآمدی کسبوکارهای محتوایی بزرگ است. این افراد توجه خود را صرفا بر درآمد حاصله قرار میدهند و نه هزینههای مورد نیاز برای رسیدن به درآمد مدنظر.
(البته این چنین تحلیلهایی در کشور ما سابقه طولانی دارد و پدیدهای جدید نیست. کافی است لحظاتی را که در مطب یک پزشک یا در یک فستفود پرطرفدار؛ درآمد آن پزشک یا رستوران را محاسبه کردهایم، به یادآوریم.?)
ارزان اما کمهزینه
اگر بخواهیم بهصورت عمیقتری به بازاریابی محتوا بپردازیم و بتوانیم بهدرستی برای استفاده از آن تصمیم بگیریم، باید ابتدا به تفاوت مفهوم ارزان و کمهزینه بپردازیم.
هر زمان که از روشی ارزان صحبت میکنیم اولین چیزی که به ذهن ما میرسد میزان سرمایه است. حال هرچیزی که برای رسیدن به آن سرمایه کمتری نیاز باشد، ارزانتر است.
اما وقتی که از روشی کمهزینه صحبت میکنیم درواقع به نرخ بازگشت آن سرمایه توجه داریم. حال هر روشی که نرخ بازگشت سرمایه بیشتری داشته باشد برای ما کمهزینهتر است.
فرض کنیم در یک آگهینامه هفتگی برای فروش یکی از محصولاتمان تبلیغ کنیم. این آگهی ارزان است و تنها بابت آن ۱۰۰ هزار تومان میپردازیم؛ اما این تبلیغ نهتنها موجب هیچ فروشی برای ما نمیشود، بلکه هزینه پرداختی برای آگهی را نیز به ما تحمیل میکند.
در طرف مقابل، ۱۰ میلیون تومان برای راهاندازی یک وبلاگ که میخواهیم محصولاتمان را بهصورت بسیار ساده در آن معرفی کینم، هزینه میکنیم. اما درنهایت میبینیم که همین وبلاگ پس از یک سال موجب فروش محصولات شده است و نهتنها هزینه خود برگردانده است، بلکه موجب سودآوری نیز شده است. (قیمتها فرضی هستند و برای درک آسان مفهوم انتخاب شدهاند. گیر ندید که با این قیمتها تا سرکوچه هم نمیشه رفت?)
پس در اینجا روش دوم روش گرانتری است؛ اما کمهزینهتر است.
ممکن است روشی را انتخاب کنیم که بسیار ارزان است؛ اما نرخ بازگشت منفی دارد و به ما هزینه متحمل میکند؛ اما در طرف مقابل ممکن است برای ما بهصرفه باشد از روشی استفاده کنیم که گران است؛ اما نرخ بازگشت عالی دارد و نهتنها به ما هزینهای را وارد نمیکند، بلکه موجب سودآوری میشود.
حال براین اساس میتوانیم بگوییم که دربین همه روشهای بازاریابی و تبلیغات، بازاریابی محتوا یکی از کمهزینهترین روشها است.
البته در اینجا تنها نرخ بازگشت مهم نیست، بلکه نرخ اثرگذاری نیز مسئله مهمی است که باید به آن توجه کرد. (در نوشته دیگری به مسئله اثرگذاری و پیداکردن اثرگذارترین شیوه بازاریابی برای کسبوکارمان میپردازم.)
در پایان میتوان گفت که بازاریابی محتوا یکی از گرانترین شیوههای بازاریابی است که البته در مقایسه با سایر روشها بسیار کمهزینه است.
بهتر است افرادی که بهدنبال روشهای ارزان هستند، قبل از استفاده از آن کمی فکر کنند و سطح توقعات خود را متعادل کنند.