تخته‌نوشته | انسانِ باهوش، مَن، دیروز و اِمروز

پیش‌نوشت: من در اغلب زمان‌ها که در حال تفکر با خودم هستم، مانند یک کودک دبستانی پای تخته‌ وایت‌بردم می‌ایستم و در حالی که در زمینه اتاقم موسیقی پخش می‌شود، افکارم را روی تخته جاری می‌کنم. گاهی این افکار مربوط به حساب‌وکتاب و خرج زندگی است و گاهی طراحی یک دوره آموزشی یا ایده‌پردازی برای پروژه‌های مشتریانم است.

اما همیشه روی این تخته چنین حرف‌های درست‌وحسابی نوشته نمی‌شود. گاهی در لحظات خسته‌کننده -بازهم با همان موزیک بکگراند همیشگی- ناخودآگاه به پای تخته کشیده می‌شوم و ذهنم را روی تخته خالی می‌کنم. معمولاً هم یک عکس از روی تخته می‌گیرم و پس از آرشیو، تخته را مانند روز اولش پاک و سفید می‌کنم.

داشتم با خودم فکر می‌کردم که گاهی سری به این عکس‌ها بزنم و این‌ها را به اینجا منتقل کنم. نام این نوشته‌ها را نیز می‌گذارم «تخته‌نوشته».

بگذریم؛ همهٔ این‌ها را گفتم تا برویم سراغ اولینِ آن‌ها.


✒️

روزی روی همین تخته می‌نوشتم.

امروز نیز روی این تخته می‌نویسم.

نمی‌دانم که فردا نیز بتوانم روی این تخته بنویسم یا نه.

اما یک چیز را خوب -عذر می‌خواهم، خیلی‌خوب- می‌دانم؛

نوشته دیروز کجا و نوشته امروز کجا

و احتمالاً نوشته فردا کجا

هر روز که چیزی بر این تخته نوشتم؛ به خودم بالیدم.

و هربار و هر فردایی که چیز جدیدتری بر این تخته نوشتم؛

به مزخرفات دیروز خودم خندیدم.

آری، انسان باهوش به آن‌چه که امروز به آن می‌بالد،

در روزگاری دیگر، می‌خندد و آن را به استهزاء می‌گیرد.

گمان می‌کنم که من انسان باهوشی هستم؛

چرا که معمولاً زودتر از دوستانم به مزخرفاتِ خود پِی‌ می‌برم.

شاید هم این از هوشِ من نیست و دوستان کم‌عقلی دارم؛ نمی‌دانم.

گمان می‌کنم که هوشِ انسان، ارتباط مستقیمی با توانایی استهزاء خود دارد.

نوشتهٔ پیشین
سقوط؛ تنها سهم ما از آزادی
نوشتهٔ بعدی
نوشتن یا پاک کردن؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

keyboard_arrow_up