این روزها زیاد صحبت از اقدامات درست و تصمیمهای درست میشود؛ اما به نظر میرسد همه ما در بسیاری از موارد اقداماتی را انجام میدهیم و تصمیمهایی را به شکل یکسان میگیریم؛ اما در واقعیت اتفاقی که می افتد یکسان نیست. خیلی از مواقع نتیجهای را که من میگیرم با نتیجهای که تو میگیری یکسان نیست.
من در یک محله یک سوپر مارکت میزنم و پولدار می شوم و تو نیز همان را میزنی و ورشکسته میشوی. نمیخواهیم روضه مدیریتی بخوانم که آری یکی آموزش دیده است و دیگری ندیده است، یکی سرمایه داشته است و دیگری نداشته است، یکی برخورد با مشتریانش خوب بوده است و دیگری نبوده است.
نه در بسیاری از مواقع هر دو کارهای یکسانی کردهایم از سرمایه بگیر تا برخورد با مشتریان؛ اما باید عمیقتر بررسی کرد که داستان در این موارد چیست.
نکتهای را که ما در اینجا فراموش میکنیم و الحق نمیتوان به او نکته گفت. آن عامل است، کلیدی هم است. این عامل زمان است. به قول دنیل پینک گاهی ما فقط صحبت از چه میکنیم؛ اما از این صحبت نمیکنیم که آن چه را کی انجام دهیم.
گاهی نیز طوطی میشویم، مثلا نگاه میکنیم که فلان سخنران رفته و این کار را کرده و حال پولها را مثلا به گفته خودش پارو میکند، ما نیز حس ابرهوشمان گل میکند و میرویم فلان کار او را دوباره انجام میدهیم؛ اما نه تنها هیچ پولی پارو نمیکنیم بلکه دست روزگار با پارو بر سر ما نیز میزند و پس از کلی انرژی بهجای پولهای پارو کرده باید با پاروی شکسته بازگردیم.
یا مثلا نگاه میکنیم که پزشکان درآمد خوبی دارند، می رویم گوسفندوار و گلهای کنکور میدهیم که برویم پزشک شویم و پولدار شویم. خوب عزیز من اگر کمی عقلت را به کار بیندازی و بروی تحلیلها را بررسی کنی، میبینی که با وجود رشد سیستمهای هوش مصنوعی و بیگدیتا، پزشکی با مدلی که بروی پشت یک میز بنشینی و به فجیعترین و مزخرفترین شکل ممکن به مردم وقت بدهی و پول پارو کنی، حکایت شتر است و دیدن خواب پنبهدانه.
اگر میخواهی اقدامی را انجام دهی به زمان آن هم توجه کن والا ممکن است به خطا بروی.
چگونه به خطا نرویم؟
خوب! روضه زیاد خواندم و مانند همیشه در اینجا زیادی نق زدم. حال میگویید خب! حرف حسابت چیست؟
حرف حسابم کوتاه است. میگویم حواست باشد، اگر میخواهی کاری کنی یا تصمیمی بگیری به دو چیز دقت کن:
۱- ببین علاوه بر کار درست در زمان درستی هم هستی
۲- مراقب باش تاریخ انقضای تصمیمت رد نشه
اگر به موقع دستشویی نری، خودت رو خیس میکنی!
اگر هم به موقع تصمیمهایی که باید بگیری، نگیری و کارهایی رو که باید انجام بدی، انجام ندی!
میشاشی به زندگیت!
شاید صراحت و لحن جمله فوق را بسیاری نپسندند؛ اما من به معنای حقیقی واژگان اعتقاد دارم و فکر میکنم هیچ واژهای جایگزین واژهای دیگر نیست، هر چه گشتم هم معادلی برای واژههای فوق نیافتم، پس برای اینکه پیام حرفم به درستی منتقل شود از واژگانی صریح استفاده کردم. البته به نظر من زشت هم نیستند، این خصوصیات جامعه ماست که کثیفترین چیزها را در عمل اجرا میکند، اما نوبت به حرف همانها که میشود، همچون شیر میهن پاستوریزه میشود.
این روزها بسیاری از دوستانی را میبینم که دائما از وضعیت خود، مدرک تحصیلی خود، شغل خود و حال خود گلایه دارند.
وقتی که این روزها بسیاری از کنکوریهای عزیز را میبینم که درگیر انتخاب رشته هستند، شیوه و معیار تصمیمگیری آنها را میبینم، ترس آنها از والدین و فامیل را میبینم، از آن ور کسبوکارهایی را میبینم که … (بماند، دلم پر است و در فرصتی مناسب درباره کسبوکارها مینویسم) با خود میگویم که چرا در مدرسه و خانواده به ما یاد ندادند که به زندگی خود نشاشیم. زندگی چیزی جز تصمیمگیری به موقع و برای خود نیست.
#حرف اضافی: جا دارد که از شما عذرخواهی کنم، فضای حرفنوشتهها غیررسمی است و برخلاف سایت آموزشیام ممکن است نوشتهها دچار ساختار منظمی نباشند و حتی دارای اشکالات نگارشی نیز باشند. اینها تنها حرفهایی در دل است که نوشته میشوند.
۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
ممنون امید جان، تلنگر بسیار جدی ای بود برای ما
فکرمیکنم سیلی خوردن از یک معلم بهتر از به شدت زیر تجربه های زندگی است
کاملا موافق زمان تصمیمگیری هستم، و باور دارم هنر تصمیم گیری در ارزشمندتر کردن زندگی و کار ما یا بیارزش کردن و تلف کردن آن تاثیر شگفتی دارد.
امیدوارم با این تذکر تلخ اما لازم تو، هوشیارتر رفتار کنیم