دام – تا – در تخفیف‌گذاری

تخفیف ویژه چیزی است که مربوط به امروز نمی‌شود. از ایام قدیم فروشگاه‌ها در زمان‌های خاصی جشنواره‌های تخفیف می‌گذاشتند و البته هنوز هم چنین است. کافی است که از جلوی یکی از این مغازه‌ها رد شویم تا کاغذ‌های رنگی و غیررنگی در ابعاد مختلف مشاهده کنیم که بر روی آن‌ها اعداد مربوط به تخفیف‌ها درج شده‌ است و بر روی شیشه ویترین‌‌ها چسبانده شده است.

اما در عصر حاضر به دلیل رشد اینترنت و توسعه فروشگاه‌های اینترنتی، این موضوع بیش از پیش خودنمایی می‌کند. پروموشن‌های فراون این‌ روزهای فروشگاه‌های آنلاین، اینباکس ایمیل ما و همچنین استوری اینستاگرام را پر کرده است. بماند که در این بین برخی‌ کلا دائم‌ال‌پرومشن و دائم‌ال‌تخفیف هستند و محصولات آن‌ها برای فروش از ابتدا به همین صورت قیمت‌گذاری شده است. اگر بخواهیم بررسی کنیم، تعداد روزهایی که محصولات و خدمات آن‌ها تخفیف ندارد، بسیار کم‌تر از روزهایی است در قیمت آن با تخفیف ویژه است.

بهانه‌های تخفیف هم که این روزها بسیار از خود تخفیف جذاب‌تر هستند. وفات، تولد، شمسی، قمری، میلادی، روز جهانی، کشوری، شهری، روستایی، هیچ‌کدام مهم نسیتند فرقی ندارد؛ از عید نوروز شروع می‌شود (که بحثی در آن نیست و اتفاقا بسیار هم مبارک و کاری حرفه‌ای و درست است.) تا سالگرد زایمان ملکه انگلیس؛ مهم نیست چه باشد، همه این‌ها بهانه‌ای برای تخفیف است.

اما نکته‌ای که در دل این تخفیف‌ها بسیار بیشتر از این بهانه‌های مزخرف، خودنمایی می‌کند، شیوه تعیین میزان تخفیف و مانور تبلیغاتی روی آن‌ها است. سرآمد این نوع تبلیغات هم که دیجی‌کالا و سی‌بوک و … هستند.

مسئله اصلی بر سر – تا – است

این دوستان عزیز آنلاین و آفلاین که به نظر می‌رسد فکر می‌کنند در این زمینه نبوغ خاصی دارند، در تبلیغات و اطلاعیه‌های خود شروع به نام بردن و وعده دادن تخفیف‌های عجیب و غریب و بسیار سنگین می‌کنند.

برایت ایمیل می‌آید شروع جشنواره از فردا تا ۹۰ درصد تخفیف؛ خب در اینجا مشتری بدبخت آن‌چنان ذوق‌مرگ می‌شود که تمام‌ غم‌هایش را فراموش می‌کند و احساس خوش‌شانسی عجیبی می‌کند.

تکنیک تخفیف
تکنیک تخفیف

کلی انتظار می‌کشد، هر روز روزشمار را نگاه می‌کند و بالاخره جشنواره ۹۰ درصدی شروع می‌شود. لیست خرید خود را آماده می‌کند، چشم‌ها را تیز می‌کند، ۹۰ ٪ ۹۰٪ ۹۰٪ ۹۰٪ چیز خاصی نمی‌بیند.

پس کجاست آن کالاهای ۹۰ درصدی، کمی بیشتر دقت می‌کند، بله! بالاخره پیدا شد. طرف آمده است و لطف کرده و یک خودکار ۲۰۰۰ تومانی، یک گل‌سر ۹۰۰ تومانی، یک لاک پاک‌کن چینی اصل و چند کالای مزخرف دیگر را با این تخفیف قرار داده است. حال می‌روی سراغ کالاهای مورد نیازت، یا تخفیف ندارند و یا اگر از تخفیف آن از ۱۰ درصد بالا برود، باید از خوشحالی خودت را با دست بسته به دریای خزر بسپاری.

نکته کلیدی ماجرا در کلمه – تا – است. در واقع کسی دروغی نگفته است، آن‌ها همان اول هم گفته بودند – تا ۹۰ درصد تخفیف – و تنها کاری که کرده‌اند این بوده که واژه – تا – را کمی ریز و در لابه‌لای رنگ‌های طرح قرار داده‌اند و مشکل از عدم توجه افراد بوده است. (البته راست هم می‌گویند، این‌روزها تمام بدبختی ما در بی‌توجهی‌های ما است.)

من نمی‌خواهم مانند کسانی که از بیرون گود نشسته‌اند، ناله کنم و بگویم ارزان و ارزان دهید. کسی که اکنون این متن را نوشته است و این‌ حرف‌ها را می‌زند، سال‌ها فعالیت تولیدی و خدماتی کرده است، سال‌ها دغدغه قیمت‌گذاری محصولات و خدماتش را دشته است و هوای کسب‌وکار را نفس می‌کشد. کسی است که استخوان‌هایش از فرط عصبانیت وقتی که کسانی می‌گویند کتاب باید رایگان باشد، از داخل می‌لرزد، زیرا که خودش‌های هزینه‌های سنگین تولید محتوا و چاپ یک کتاب را می‌داند و با آن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کند و شرایط همه را درک می‌کند.

تنها کسانی که هیچ آشنایی با کسب‌وکار و تولید ندارند و البته شعور کافی نیز ندارند، می‌توانند توقع تخفیف ۹۰ درصدی روی یک هارد اکسترنال یا یک شلوار و یا یک کتاب را داشته باشند.

تمام حرف من این است که درست است رقابت اصلی در بازار امروز بر سر جذب ترافیک است. حال می‌تواند این ترافیک افرادی باشند که در حال قدم‌زدن در پیاده رو هستند یا کاربرانی که ایمیل هفتگی برایشان رفته است و یا استوری شما را می‌بینند.

خب عزیز من داری اشتباه می‌زنی، چیزی که برای یک کسب‌وکار از ترافیک هم مهم‌تر است و ترافیک بدون آن به‌درد داخل آفتابه هم نمی‌خورد، تبدیل است. اینکه دائما به فکر جذب باشی و برنامه‌ای برای تبدیل آن نداشته‌باشی، خود حماقت است.

اگر تبدیل را بشناسیم، می‌دانیم که همه چیز در حس مخاطب است. اگر حس خوب را نسبت به خودت کم‌کنی، اعتماد او را نیز از دست داده‌ای. دیگر به دعوتت گوش نمی‌دهد. اصلا فرض کنیم که یک‌بار هم در این دام افتاد و بالاخره چیزی چشمش را گرفت و خریدی هم انجام داد. بعدش چه می‌شود. هنر تو در جذب مخاطبی است که پایدار باشد. چرا اگر مخاطب پایدار و روبه‌رشد داشته‌ باشی، دیگر نیازی به این زرنگ‌بازی‌ها برای جذب ترافیک بیشتر نداری.

من وقتی در معرض این تکنیک‌های قرار می‌گیرم، نمی‌گویم که دم مشاور تبلیغات آن شرکت گرم، عجب ایده‌ای. نه عزیزم این هوش تو نیست، این شیادی است، آن هم به تمام معنا.

بارها گفته‌ام و در کتاب پول نو این موضوع را داد زده‌ام که راه توسعه کسب‌وکار از شیادی نمی‌گذرد. هرچه است ارزش‌آفرینی و کمک به دیگران است.

#حرف پایان

البته ما نمی‌توانیم از دست این تکنیک‌های کثیف تبلیغاتی رها شویم و این مربوط به عصر حاضر نیز نمی‌شود؛ اما می‌توانیم از حالا که روی ویترین مغازه‌ای، در ایمیل تخفیف یک فروشگاه و یا هرجای دیگر با واژه تخفیف روبرو شدیم؛ ابتدا کمی ‌با دقت‌تر دنبال کلمه – تا – بگردیم.


#حرف‌ اضافی: جا دارد که از شما عذرخواهی کنم، فضای حرف‌نوشته‌ها غیررسمی است و برخلاف سایت آموزشی‌ام ممکن است نوشته‌ها دچار ساختار منظمی نباشند و حتی دارای اشکالات نگارشی نیز باشند. این‌ها تنها حرف‌هایی در دل است که نوشته می‌شوند.

نوشتهٔ پیشین
یک موسیقی غمگین حال خوب‌کن
نوشتهٔ بعدی
پیش‌درآمدی بر همه‌چیز درباره ایده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

keyboard_arrow_up