ساخت ارتباطات حرفه‌ای برای فعالان محتوا (قسمت صفر)

پیش‌نوشت ۱:

این آغاز سری نوشته‌هایی است که می‌خواهم درباره ارتباطات و خصوصا ارتباطات حرفه‌ای برای فعالان حوزه محتوا حرف بزنم. (البته کلیات این بحث می‌تواند برای سایر افراد و حوزه‌ها نیز موثر باشد)

در این نوشته که قسمت صفر این سری است، بیشتر می‌خواهم درباره چرایی و اهمیت پرداختن به این موضوع حرف بزنم.

پیش‌نوشت ۲:

این‌نوشته‌ها ترکیبی است از آن‌چه خوانده‌ام، آنچه دیده‌ام، آنچه نوشته‌ام و آنچه تجربه کرده‌ام. نه می‌توان گفت علمی است و نه می‌توان گفت شخصی است؛ ترکیبی است از آن‌چه که فکر کردم می‌تواند جواب دهد.

ساخت ارتباطات حرفه‌ای پول‌ساز

قبل از هرچیز با پول آغاز می‌کنم؛ شاید اینکه از پول آغاز نکنیم و خود را فراری از پول نشان بدهیم، ژست قشنگ‌تری باشد. اما من دوست دارم حرف آخر را اول بزنم تا بتوانم حرف آخر را آنچه می‌خواهم بزنم.

شاید رفتن از سمت مادیات به معنویات دنیای قشنگ‌تری را بسازد نسبت به دنیایی که با معنویات شروع شده است و انتهایش هرآنچه می‌بینی مادیات است.

پس ابتدا از اَبَرانگیزه انسان برای رشد در شغلش -حتی زندگی- می‌گویم؛ پول.

همه ما درحد خودمان ارتباطاتی داریم؛ اما آنچه به درد دنیا کاری‌مان می‌خورد؛ ارتباطات پول‌ساز است. این روزها کلی فعال استارتاپی و دیجیتال مارکتر و استراتژیست محتوا -البته اگر فقط در حد بیو اینستاگرام‌شان نباشند- می‌بینیم که کلی از این دورهمی به آن دورهمی می‌روند و درتوهم ساخت ارتباطات هستند؛ اما چه بگویم که آنچه دیده‌ام نمره‌ ارتباطی‌شان در اکثر موارد صفر که هیچ، منفی بوده است.

بسیاری هم که در چندجا واژه‌ای به‌نام شبکه‌سازی را شنیده‌اند؛ که کاملا مشخص است که فقط واژه‌اش را شنیده‌اند. عمق فاجعه درحدی است که بارها دیده‌ام برخی افراد به سراغ یکدیگر می‌روند و می‌گویند آمده‌ام شبکه‌سازی کنم. 🤨 (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)

فعالان زیادی درباره محتوا حرف می‌زنند و حرف خواهند زد و دمشان‌گرم؛ اما من دوست دارم از جنس دیگری درباره محتوا بگویم؛ دوست دارم محتوایی را برای فعالان محتوا تولید کنم که شاید نتواند برایم جایگاه علمی یا حتی پروژه‌های کاری بیاورد؛ اما همه این‌ها مهم نیست زیرا که تنها چیزی که برای من مهم است این است که من دوست دارم دراین باره بنویسم و حرف‌هایم را بزنم؛ شاید بدرد کسی خورد، همین.

اما چرا روی موضوع ارتباطات تاکید دارم، آن‌هم از نوع حرفه‌ای. دلایل زیادند که در ادامه و نوشته‌های بعد خواهم گفت؛ اما ابتدایی‌ترینش قدرت آن در گرفتن سهم بازار، ایجاد جریان درآمدی است و جذب پول است. (بله پول همان که می‌تواند کمک کند در دنیای واقعی نفوذ کنیم و قدرت‌مند باشیم و نه صرفا در دنیای کوچک خودمان و دوست‌های‌مان.)

این روزها هرچه قدرت سیگنال‌های ما بیشتر می‌شود، نویزها نیز بیشتر و حتی قوی‌تر می‌شوند. وقتی که نویزها زیاد شوند؛ درابتدای کار گیرنده توجهی به نوع سیگنال ندارد، بلکه فقط انتخاب‌هایش زیاد می‌شوند.

بله انتخاب‌های زیاد! امروز در دنیای فراوانی هستیم و افرادی که به ما نیاز دارند دچار این فراوانی هستند. در فراوانی است که انتخاب معنا پیدا می‌کند. همه ما در اعماق وجودمان از انتخاب متنفریم، فقط ظاهر آن را دوست داریم، برای همین است که باز در انتهای وجودمان همیشه از گزینه‌های متعدد گریزانیم.

در دنیای پر از گزینه، مغزی که تنبل‌ترین عضو بدن است چه می‌خواهد، راحتی! چگونه می‌توان به انتخاب راحتی رسید با وجود کلی گزینه در دسترس.

حال مسئله اینجاست که آیا ما نیز می‌توانیم جزو گزینه‌های در دسترس افراد برای همکاری قرار بگیریم. افراد با وجود این مغز تنبل و شلخته چگونه ما را انتخاب می‌کنند؛ بله با اعتماد!

دراکثر موارد خصوصا زمانی که بین برای انتخاب بین گزینه‌های فراوان قرار می‌گیریم؛ تمایل داریم که مورد اعتمادترین آن‌ها را انتخاب کنیم. پس اگر قصد همکاری با کسی را نیز داشته باشیم؛ ترجیح می‌هیم با فرد مورد اعتمادمان کارکنیم.

حال مسئله جنبه دیگری نیز پیدا کرد؛ اعتماد.

چگونه می‌توانیم در بین این همه گزینه در دسترس، فرد مورد اعتمادی باشیم. بیایید نگاهی به ساختار قضاوتی مغزمان کنیم و ببینیم که ما انسان‌ها معمولا چگونه قضاوت می‌کنیم.

دنیل کانمن در کتاب تفکر سریع و کند نشان می‌دهد که ما انسان‌ها دو سیستم برای تصمیم‌گیری و قضاوت داریم. سیستم ۱ و سیستم ۲.

سیستم ۱ معمولا قضاوت‌های شهودی و سطحی را انجام می‌دهد و سیستم ۲ تصمیم‌گیری‌های منطقی و همراه با استدلال عقلانی را انجام می‌دهد.

نکته مهم اینجاست که ما در اکثر موارد و تا زمانی که مجبور نشویم از سیستم ۱ خود استفاده می‌کنیم. یکی از خاصیت‌های سیستم ۱ شهودی ما، تصمیم‌گیری و نتیجه‌گیری براساس اطلاعات موجود و نه کافی است. یعنی ما در هنگام قضاوت با کم‌ترین اطلاعات موجود و دردسترس‌ترین آن‌ها نیز استدلال می‌کنیم و به شکل بسیار حرفه‌ای آن را منطقی توجیح می‌کنیم.

خب، حالا این همه حرف از سیستم تصمیم‌گیری مغز زدیم که به چه برسیم؟ مسئله اعتماد بود. ما انسان‌ها معمولا به گزینه‌هایی که بیشتر دردسترس‌مان هستند، بیشتر اعتماد می‌کنیم.

پس نکته کلیدی ارتباطات در ایجاد اعتماد در طرف مقابل است.

در این مرحله ما تلاش می‌کنیم که توسط افراد موردنظرمان دیده شویم و انتخاب شویم؛ دراین‌جا خیلی به سراغ دلایل منطقی مانند شایسته سالاری که خود فکر می‌کنید، نروید.

در مرحله اول حتی اگر متخصص‌ترین فرد ممکن هم باشیم، ابتدا باید دیده شویم و مورد اعتماد قرار بگیریم و این اعتماد هیچ راهی جز ارتباط نزدیک و حرفه‌ای ندارد.

تا اینجای کار که همه‌چیز عالی پیش می‌رود و همه به‌دنبال ساخت ارتباطات حرفه‌ای و پول‌ساز هستیم؛ اما واقعا مسئله چیست؟

آیا واقعا در ساخت ارتباطات حرفه‌ای و حتی شخصی مهارت داریم؟ آیا از این همه ارتباطات خود به شکل موثری استفاده می‌کنیم؟

آن‌چه بیشتر موارد در پاسخ به سوالات بالا دیده‌ام، خیر بوده است و آن‌چه بیشتر خود را در بین فعالان حوزه محتوا و بازاریابی دیجیتال نمایان کرده‌است، اشتباهات فاحش و آسییب‌رسان در ارتباطات بوده است که حتی گاهی با توهم دانش و عدم آگاهی از این موارد همراه بوده است.

در این سری نوشته‌ها تصمیم دارم درباره این آسیب‌ها، مشکلات و در ادامه راه‌کارهایی که فکر می‌کنم بتواند موثر باشد و یا تجربه کرده‌ام صحبت کنم.

پی‌نوشت:

خوشحال می‌شوم با کامنت دیدگاه‌های‌ مخالف و موافق و تکمیلی در زیر این سلسه نوشته‌ها به پختگی و اثربخشی بیشتر این محتوا کمک کنید.

ادامه دارد …


قسمت‌های بعدی این نوشته:

ساخت ارتباطات حرفه‌ای برای فعالان محتوا (قسمت اول)

نوشتهٔ پیشین
آموزشی غیرحضوری برای انسان حضوری
نوشتهٔ بعدی
علاقه در سختی است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

keyboard_arrow_up