وقتی شاه‌دزد از دزد طلبکار می‌شود

 

چند روز پیش داشتم به رسم همیشگی و جهت دست‌یابی به لحظاتی شاد و مفرح در اینستاگرام گشت شبانه می‌زدم. (کسی نیست بگوید که مگر اینستاگرام فایده‌ دیگری هم دارد؛ البته برخی از دوستان توقعاتی در این زمینه از جناب اینستاگرام دارند که در چند نوشته قبل مطلبی با عنوان شبکه‌های اجتماعی و توقعات بی‌جا  دراین‌باره نوشته‌ام.)

به صفحه یکی از اساتید حوزه استارت‌آپ رسیدم (که برخی از آن‌ها تنها دستاوردشان چندین کسب‌وکار فیک و شکست خورده است) و مطلبی از این دوست دیدم که در پاسخ به یکی از فالوورهایش نوشته بود. ابتدا نوشته‌اش برایم کمی آشنا آمد، وقتی که کامل آن را خواندم، دیدم که بخشی از محتوای کتاب پول نو است که دقیقا همان مثالی هم که درآن‌جا زده بودم، درج شده است.

دوست عزیزمان به خود زحمت  سوزاندن مقداری فسفر و تغییر تشبیهی که در کتاب به کار برده بودم نیز به خود نداده بود.

آیا باید از این مسئله ناراحت بود؟

من به عنوان نویسنده یک کتاب برایم بسیار خوشایند است که در محافل مختلف از مثال‌ها و محتوای من استفاده شود. چرا که نشان‌دهنده کیفیت محتوا بوده است و توانسته خود را گسترش دهد و درنتیجه کارکرد خود را که کمک به دیگران بوده، انجام داده است.

اما حالتی دیگر وجود دارد که باعث ناراحتی است؛

این دوست ما در صفحه‌اش قوانین سفت و سختی گذاشته‌ است که مخاطبان باید قوانین کپی را رعایت کنند و تمام حقوق برای تمام اجدادش از جمله عمه و خاله‌اش محفوظ است. (در اینجا خودم نیز خنده‌ام گرفته است)

حال همین فرد می‌آید و یک مطلب را بدون هیچ زحمتی کپی می‌کند و به نام خودش منتشر می‌کند، تازه حق‌طلبی هم بر روی آن انجام می‌دهد.

اما ناراحتی من برای خودم نیست، من بیش از اینکه از دست کپی‌کاران ناراحت باشم، نگران آن‌ها هستم. چون که اعتقاد دارم هرچه بیشتر از روی شما کپی کنند، شما جهت مقابله مجبور به خلق بیشتر می‌شوید، وقتی که این چرخه ادامه پیدا کند، قدرت خلق شما بیشتر و بیشتر و قدرت خلق کپی‌کاران ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود. آن‌گاه عجیب فاصله‌ای شکل می‌گیرد که کپی کاران را مجبور به خشک شدن می‌کند و در نهایت مانند بند ناف کودک، پس از مدتی خواهند افتاد. اگر با دقت به روند ظهور و نزول اساتید فیک و غیر فیک دقت کنید، این موضوع را می‌بینید.

ناراحتی آن‌جاست که این پدیده باعث آسیب و خیانت به مخاطب می‌شود. چرا که حرفی را که یک فیک می‌زند، ناقص است، عقیم است و پخته نیست. محتوای خام ممکن است درست منتقل نشود و این هزاران آسیب به همراه دارد.

آن فرد می‌تواند این حرف را بزند سپس به منبع ارجاع دهد، راه را برای مخاطبش باز بگذارد تا بتواند اگر خواست محتوای پخته را نیز پیدا کند و استفاده کند. اگر بخواهیم از دید حرفه‌ای نیز نگاه کنیم، در این صورت نه‌تنها اعتبار حرف آن فرد پایین‌ نمی‌آید، بلکه به شدت به اعتبار آن فرد نزد مخاطب هم کمک می‌کند.

این داستان به همین‌جا ختم نمی‌شود. انگار هرچه شاه دزد‌تر باشی، از دزدان طلبکار‌تری. انتشاراتی رفته است کتاب نویسنده بیچاره خارجی را بدون حتی ارسال یک ایمیل و دریافت اجازه، آن هم زمانی که پرفروش شده است (حتی حاضر به ریسک هم نشده) آورده است، یک ترجمه سطحی و بی‌کیفیت نیز انجام داده است. حال ۱۷ برابر خود کتاب اصلی درابتدای آن قوانین حفظ حقوق مولفین و مصنفین درج می‌کند. من هنوز متوجه نشده‌ام که کدام حقوق را این دوستان می‌فرمایند!

یا کافی است یکی از پک‌های جامع نرم‌افزای را تهیه کنید. به جان خودم اگر خود شرکت اصلی سازنده این‌ چنین قفلی بر روی نرم‌افزارش قرار می‌داد، الان اوضاعش این نبود. شرکت محترم حتی حاضر نشده است مانند دوستان چینی و روسی یک نسخه اصل را خودش بخرد تا شاید بتوان کمی از لطف شرکت‌هایی مانند ادوبی و مایکروسافت را جبران کند. همان نسخه‌ای را که دوست و برادر چینی کرک کرده است؛ دانلود می‌کند، کمی دست به سر و رویش می‌کشد و می‌فروشد. تا این‌جا بحثی نیست، بحث سر ادعا و حق‌خواهی است که در مواقع کپی محصولشان از خود بروز می‌دهند.

یادم است چندین سال پیش به همراه تعدادی از دوستان به بازدید الکامپ رفته بودم. به یکی از بزرگترین غرفه‌ها که متعلق به یک شرکت عظیم نرم‌افزاری بود رسیدم. از آن‌جایی که با این شرکت و محصولاتش کاملا آشنایی داشتم و از آن‌ها استفاده کرده بودم، می‌دانستم که این شرکت یکی از سخت‌ترین قفل‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری را روی محصولاتش قرار می‌دهد، به شکلی که احتمال می‌رفت کار به قفل کتابی هم برسد.

دقایقی را مشغول بازدید بودم که ناگهان مانیتور نصب شده در آن‌جا توجهم را به خودش جلب کرد. در صفحه مانیتور این شرکت عظیم، ارور باطل شدن نرم افزار چند ده دلاری IDM ظاهر شده بود. شرکتی که برای محصولات خودش و جلوگیری از کپی آن‌ها سینه چاک می‌دهد، حال خودش حاضر نیست حتی به دلار آن زمان (که خدایش بیامرزد) چند ده هزار تومانی را خرج خرید لایسنس کند.

بسیاری از استارت‌آپ‌های ما نیز آن‌چنان از دزدیده شدن ایده‌های‌شان توسط رقبا گلایه دارند که اپل و سامسونگ نسبت به هم ندارند. باید به این دوستان گفت دزد دزد است و تنها زمانی می‌توانیم اعاده حق کنیم که حقی باشد.

انگار همیشه شاه دزدها طلبکارترند …

خوشحال می‌شوم که اگر در این زمینه تجربه‌ای یا دیدگاهی دارید در پایین همین نوشته برایم بنوسید.


#حرف‌ اضافی: جا دارد که از شما عذرخواهی کنم، فضای حرف‌نوشته‌ها غیررسمی است و برخلاف سایت آموزشی‌ام ممکن است نوشته‌ها دچار ساختار منظمی نباشند و حتی دارای اشکالات نگارشی نیز باشند. این‌ها تنها حرف‌هایی در دل است که نوشته می‌شوند.

نوشتهٔ پیشین
احترام‌ نمایشی یا نمایش احترام
نوشتهٔ بعدی
عادت‌های خوب یا بد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.