دیروز داشتم لیستی از ایمیلها و دایرکتهای اینستاگرامم را مرتب میکردم. تعداد بسیار زیادی از سوالات درباره مشاوره دادن و مشاوره گرفتن بود. برای همین تصمیم گرفتم امشب دراینباره بنویسم وتجربیاتی را که به من کمک کرده است که هم بتوانم بهشکل بهتری از دیگران مشورت بگیرم و آنها را بهکار ببندم و همچنین مواردی را که کمک کردهاست به شکل بهتری به دیگران کمک کنم و مشاوره دهم، با شما درمیان بگذارم.
همه ما بنابر موقعیت و فعالیتمان به سراغ مشاور رفتهایم. همچنین همه ما در جایگاه مشاور بودهایم. در این نوشته من از واژه حرفهای در کنار مشاور استفاده نکردهام، همه ما در زندگی روزمرهمان این دو نوع نقش را به خوبی ایفا میکنیم. از مشورت گرفتن از یک دوست برای خرید تلفن همراه تا مشورت دادن به همسر خود برای استعفا از شغل کنونیاش.
پس الزاما قرار نیست که تجربیات و حرفهای این نوشته مخصوص کسانی باشد که یا به سراغ مشاور حرفهای -مانند کسبوکار، خانواده، تحصیلی و …- میروند یا اینکه شغل آنها مشاوره تخصصی است و از این راه کسب درآمد میکنند.
تقریبا ۷ سال که به صورت حرفهای مشاوره میدهم. از قدیم که در حوزه تبلیغات فعالیت میکردم تا الان که بیشتر در پروژههای کسبوکار مشغول هستم. البته اینروزها فعالیت مشاوره را بسیار کمکردهام و بیشتر آموزش را جایگزین آن کردهام که البته برای اینکار دلایل محکمی دارم که حرفهای ادامه میتواند برخی از دلایل آن باشد.
مشاوره یا آموزش
یکی از سوالات پرتکراری که در بسیاری از افراد دیدهام که دائما با آن درگیر هستند، دشواری انتخاب بین مشاوره و آموزش است. فردی که کسبوکارش دچار بحران شده است یا خانمی که در زندگی زناشویی دچار مشکل شده است؛ حال نمیداند که به سراغ یک مشاور برود و از او کمک بخواهد یا اینکه همان مبلغ را بدهد و در یک کارگاه آموزشی مرتبط با مشکلش ثبتنام کند.
در اینجا نمیخواهم به صورت موردی به این سوال پاسخ بدهم، زیرا که دقیقا پاسخ این سوال نیز موردی است و بستگی به خیلی عوامل و شرایط دارد؛ اما میخواهم یک دید کلی برای تصمیمگیری بهتر و کمککننده به شما بدهم.
به صورت اصولی آموزش و مشاوره دو شاخه و تخصص کاملا متفاوت هستند و کارکردهای متفاوتی نیز دارند. (اینکه برخی از فعالان این دو حوزه (ازجمله خود من) مشترک هستند، بحثی دیگر است که احتمالا در نوشتهای دیگر به آن خواهم پرداخت.
پس نمیتوانیم بگوییم کدام یک مناسبتر است، بلکه میتوانیم بگوییم کدام یک برای چه مسئله و موضوعی مناسبتر است. مورد دیگر که من روی آن به شدت تاکید دارم؛ پیشنیاز بودن آموزش برای مشاوره است.
به نظرم مشاوره قبل از آموزش هیچگاه نمیتواند به شکل کاملی موثر باشد. کارکرد اصلی مشاوره کمک به تصمیمگیری است؛ این که مشاور بتواند با دیدی که از دنیای بیرون دارد، تمامی عوامل را ببینید، راهکارها را بررسی کند و سپس به گرفته شدن بهترین تصمیم ممکن کمک کند.
حال بیاییم ببینیم که اگر قبل از مشاوره آموزش نباشد چه اتفاقی رخ میدهد. مدتها پیش، یکی از کارخانهجات کشورمان که محصول بسیار خاص و با کیفیتی نیز تولید میکرد، از من درخواست همکاری و مشاوره کرد. پس از برگزاری جلسات فراوان و بررسی شرایط کارخانه، نوبت به تصمیمگیریهای جدید رسید؛ تصمیمگیری در جهت راهکارهای حل مشکلات و استراتژیهای جدید فروش انجام شد و به تایید رسید.
تا اینجای کار، از دید مشاوره همهچیز عالی پیشرفت و همکاری خوبی بین طرفین شکل گرفت. حال میخواهم ببینیم که نتیجه و خروجی آن چه شد. به شما میگویم که هیچ اتفاقی رخ نداد. (حتی ضررده هم بود چرا که هزینه مشاور را هم پرداخت کرده بودند.)
مدتی که از این اتفاق گذشت، وقتی که علت را بررسی میکردم به نتایج خوبی رسیدم. علت را با یک مثال برای شما شرح میدهم. فرض کنید شما یک تعمیرکار دوچرخه هستید، دوست شما به سراغ شما میآید و از شما برای تعمیر دوچرخهاش مشورت میخواهد. شما به او میگویید که زنجیر دوچرخهاش را باید سفتتر کند و رینگ آن را تابگیری کند.
این دوست شما هیچ آموزشی را قبلا در زمینه تعمیر دوچرخه ندیده است. تا قبلش او نمیدانست که مشکل پاره شده زنجیر چیست؛ اما حالا به کمک مشورت شما از آن آگاه شد؛ اما آیا مشکلش هم حل شد؟ خیر، زیرا که برای بهدست آوردن مهارت لازم برای حل مشکلش آموزش ندیده است.
مشکل آن کارخانه نیز همین بود، مشاور میآید و میگوید که باید ۳ نفر از کارمندانت را اخراج کنی و یک نفر جدید استخدام کنی. حال این مدیر است که باید در زمینه استخدام و اخراج آموزش دیده باشد والا میآید کارمندان اخراجی را ناراضی میکند، سازمان دچار آشوب میشود، سپس فردی را نیز با شرایط نامناسبی استخدام میکند که در این صورت مشکلات بسیار بیشتر از قبل خواهند شد.
دراینجا ممکن است مشاور بخواهد خودش زحمت مدیران را نیز بهجان بخرد که دراین حالت دیگر نمیتوان به آن فرد مشاور گفت. مانند مثال قبل اگر دوستتان دوچرخه را به شما دهد و بگوید خودت نیز آن را تعمیر کن، دراین حالت دیگر شما به او مشورت ندادهاید بلکه برایش کار را انجام دادهاید.
یا در حالت دیگر خانمی که به سراغ مشاور خانواده میرود، مشاور به او میگوید وقتی که همسرت ناراحت است، با او همدلی کن و سعی کن پرخاش نکنی، حال این خانم آیا مفهوم همدلی کردن را بلد است، آیا مدیریت خشم را میداند. آیا عزت نفس دارد و دچار تلههای روانی نیست و با صداقت کامل اطلاعات لازم را در اختیار مشاور قرار داده است. در این صورت بازهم مشاوره بیمعنی خواهد شد.
دام تلخ و شیرین مشاوره
آمار رسمی و دقیقی ندارم؛ اما وقتی اطراف خود را نگاه میکنم، طرفداران مشاوره از آموزش بیشتر است؛ چرا با توجه به صحبتهای بالا بازهم طرفداران مشاوره بیش از آموزش است؟
نکته کلیدی اینجاست که دربسیاری از موارد فردی که مشورت میگیرد (میخواهد فرزند یا دوست شما باشد یا یک مراجعه کننده حرفهای که برای مشورت از شما هزینهای پرداخت کرده است.) هدف از مشاورهاش بیش از آنکه حل مسئلهاش و کمک به تصمیمگیری بهتر باشد، انداختن مسئولیت تصمیمگیری به گردن مشاور است.
اگر آن تصمیم درست باشد که میگوید خودم گرفتم و اگر جواب ندهد آنوقت بهانهای عالی دارد برای فرار از مسئولیت انتخاب و مشاور را مقصر کردن.
مشاوره یا دادگاه دفاع و اثبات
مسئله دیگری که در مشاورهها بسیار کلیدی است، اعتماد است. مشاوره مانند پزشکی است. اگر به سراغ یک پزشک میرویم، باید قبل از مراجعه درباره آن و کیفیت کارش تحقیقات لازم را انجام دهیم؛ اما بهتر است که وقتی که به سراغش رفتیم به او و تصمیمهایش اعتماد کنیم و الا نتیجه خوبی را نمیتوانیم بگیریم.
بارها جلسات مشاورهای را دیدهام که بیش از آنکه صرف خود مسئله شود، صرف اثبات راهکارها و ایدهها از طرف مشاور شده است. یعنی بیشتر جلسه دادگاهی بوده است که مشاور باید از خود دفاع میکرده است. دراینجا هم مشاور و هم مشورت دهنده به شدت آسیب میبینند و منابع خود را هدر میدهند.
توصیههایی برای مشاوره گرفتن
قبل از اینکه از کسی مشورت بگیریم، بررسی کنیم که قبل از آن، از مرحله آموزش رد شده باشیم. اگر مشکل خودمان را میدانیم، بهتر است ابتدا با آموزش، خودمان در جهت رفع آن تلاش کنیم. دربسیاری از مواقع درحین پروسه آموزش و با بالارفتن مهارتها و دانش متوجه تصمیمهای اشتباه خود خواهیم شد و نیاز به مشورت از ما رفع خواهد شد.
قبل از گرفتن مشورت، کاملا مسئولیت تصمیمگیری و انتخابهایمان را بپذیریم. این را قبول کنیم که مشاور فقط به ما پیشنهاد میدهد و ممکن است اشتباه نیز باشد؛ در هر صورت تصمیم نهایی با خودتان است و حق ندارید در صورت شکست آن را به گردن مشاور بیندازید.
برخلاف آموزش که ممکن است برای رفع چندیدن مشکل و ارتقا چند چیز به سراغش برویم، بهتر است زمانی که میخواهید از کسی مشورت بگیرید، کاملا مسئلهتان را به طور واضح مشخص کرده باشید و در زمان مشاوره هم دائما به دنبال پاسخ به بهترین جواب برای آن باشید. شاه کلید اثربخشی در تمرکز بر مسئلهای درست و تمرکز بر حل آن مسئله است.
توصیههایی برای مشاوره دادن
قبل از مشورت دادن از اطمینان طرف مقابل نسبت به خود آگاه شوید. سیاست جدیدی را که من برای خودم استفاده میکنم به این صورت است که فرد قبل از مشاوره با من باید کاملا به من اعتماد داشته باشد. برای اینکار کتابم را که کاملا گویای دیدگاههای من است به افراد پیشنهاد میکنم و البته این شرط را برای جلسه مشاوره اجباری کردهام. با این کار من فرآیند جلسات ادعا و اثبات را حذف کردهام و البته با فیلترهای دیگری که قرار دادهام میتوانم کسانی را که مناسب مشاورههای من نیستند را حذف کنم و کیفیت مشاورهها و در نتیجه خروجی کارها را افزایش دهم.
سعی کنید به افرای که زیاد برای شما جایگاه مناسبی قائل نیستند مشورت ندهید. ممکن است این در جمعهای دوستی یا خانواده زیاد اتفاق بیفتد. چیزی که دراین موارد دیدهام این مشورتهای سطحی بیش از آنکه به نتیجه منجر شوند باعث صرف انرژی و مسئولیت برای شما میشوند.
همچنین بررسی کنید که فردی که از شما مشورت میگیرد دارای منابع کافی و مهارتهای موردنیاز برای اقدام در جهت راهکارهایی که لازم است به طرف مقابل بگویید، باشد. درغیراینصورت، بازهم دچار هدر دادن وقت و انرژی خود خواهید شد. در این مواقع اگر لازم بود و مشکل فرد را متوجه شدید، میتوانید آن را به سمت آموزشهای موثر ارجاع دهید.
نکته پایانی:
نکته دیگری که در پایان به ذهنم آمد، ایناست که گاهی فکر میکنیم میتوانیم با آموزش دیدن خود را از مشاور بینیاز کنیم. این تفکری کاملا غلط است، آموزش پیشنیاز مشاوره است؛ اما کار آن را انجام نمیدهد.
چیزی که مزیت اصلی مشاور است و جایگزینی ندارد، خارج از گود بودن آن است. معمولا مربیانی که خود بازیکن هم هستند، اثربخشی کمتری نسبت به کسانی که در گود نیستند دارند. زیرا که وقتی که از بالا چیزی را می بینیم، چیزهایی را میبینیم که وقتی داخل هستیم نمیبینیم. همچنین مزیت دیگر مشاور این است که میتواند بدون درگیری احساسی به مسائل نگاه کند و پاسخهای بهتری را به آنها بدهد.
#حرف اضافی: فضای حرفنوشتهها غیررسمی است و برخلاف سایت آموزشیام ممکن است نوشتهها دچار ساختار منظمی نباشند و حتی دارای اشکالات نگارشی نیز باشند. از این بابت پوزش مرا بپذیرید؛ اینها تنها حرفهایی در دل است که نوشته میشوند.