دیروز اول مهرماه بود. بسیاری درباره مهرماه نوشتند و گفتند. دیروز من نیز میخواستم درباره مهر بنویسم. درباره روز اولی که به مدرسه رفتم.
آنقدر غرق در آن زمان شدم که تصمیمگرفتم نوشتن آن را به دوم مهر موکول کنم.
ماه مهر یکی از خاکستریترین ماههای سال است. حال عجیبی دارد، از یک طرف حس شاعرانهای دارد و از آن طرف بغضآلود است.
قبلترها فکر میکردم که بهخاطر مدرسه این حال را دارم، بعدها که مدرسهام نیز تمام شد، دیدم که این حس و حال پابرجاست. اکنون که عمیقتر فکر میکنم باز ریشه این حسوحال را در همان مدرسه میبینم که تاکنون همراه من بوده است.
روز اول مهر همیشه برای دانشآموزان خوشایند بوده است. انگار بچهها هنوز به کرختی، ثبات، انفعال و هرزگی، آنچنان که بزرگترها و مردمان امروز به عنوان سبک زندگی انتخاب کردهاند، عادت نکردهاند.
حس عجیبی است، آخر خرداد و ابتدای مهر. پر از تناقض و پر از یکدستی. در هر دو زمان شاد هستی؛ یکبار از فرار و بار دیگر از فرار.
در خرداد بچهها از زندان مخوف مدرسه فراری هستند و حسوحال خوب آنها که حاصل از رهایی است، وصف نشدنی.
در مهرماه نیز بچهها از حس یکدستی و پوچی فراری هستند و پراز حس خوب؛ اما حیف این که حس حتی برای ساعتی نیز ماندگار نیست.
چیزی که دیدهام بچهها اواخر تابستان آرزوی مدرسه دارند، پراز انگیزه برای آغاز، برای ارتباط و دوستی، برای کاری جدید، تلاشی برای بهتر بودن از دیروز.
پس آنچه است و آنچه عامل شادی حاصل از فرار دوم است، دانشآموز نیست. علت این تناقض بزرگ درکجاست؟
هرچه هست، سیستم مثلا آموزشی است که قتلگاه است؛ قتلگاه انگیزه، قتلگاه استعداد، قتلگاه عزت نفس و احساس ارزشمندی، قتلگاه دوستی، قتلگاه ارزشآفرینی و ارتباط و قتلگاه انسان.
کودک از تکرار تابستان بیزار است؛ اما نمیداند که ماه مهر ماه بداخلاقتر و تکراریتری است. آنجا آغاز همه تکرارهاست و تکرارها آغازگر قتل همه چیز انسان.
سرزمینی که کودکان خود را در رحم مادر به قتل میرساند، سرنوشتی جز سرنوشت مردگان ندارد.
در پایان، بخشی از شعر زیبای حسین صفا در کتاب منجیق را در اینجا مینویسم که عجیب داغ دل تازه میکند و البته به تفکر وامیدارد. پیشنهاد میکنم که حتما شعر کامل را بخوانید. (البته این شعر را محسن چاووشی عزیز نیز در آلبوم ابراهیم به زیبایی عجیبی خوانده است.)
ای ماه مهر! زهر هلاهل!
بازآ که زنگهای ثلاثه
روزی هزاربار بمیرند
تا کودکان به وقت دبستان
از ترس امتحان نهایی
با نمره چهار بمیرند
*******
ای ماه مهر! ماه بداخلاق
با ایدههای محکم و خلاق
ما را بزن به خطکشی از چوب
ما را بزن به ترکهی مرطوب
تا درون کودک دیروز
مردان بیشمار بمیرند
#حرف اضافی: فضای حرفنوشتهها غیررسمی است و برخلاف سایت آموزشیام ممکن است نوشتهها دچار ساختار منظمی نباشند و حتی دارای اشکالات نگارشی نیز باشند. از این بابت پوزش مرا بپذیرید؛ اینها تنها حرفهایی در دل است که نوشته میشوند.