یکی از عادتهای من ایناست که گاهی برای تفریح به سراغ دوستان قدیمی میروم. بیشتر سراغ کسانی که یک کاروکاسبی کوچک محلی برای خود دارند، میروم. چند ساعتی را در کنار آنها مینشینم، مشتریان را تحلیل میکنم، کسبوکار آن را از نزدیک زیر نظر میگیرم و در کنار آن کلی گپ باحال با دوست قدیمیام میزنم. امروز نیز یکی از همان روزها بود و تصمیم گرفتم یک نکته از آن را برای شما بگویم.
دوستانی که مرا میشناسند، میدانند که من یکی از منتقدین شدید این حرف بودهام که بازار خراب است؛ اما این روزها مدرسان و مشاورانی را نیز میبینم که با سوءاستفاده از این اوضاع بازار و با گفتن همین جمله که بازار خراب نیست و مشکل تو کمبود آموزشهای ما است و هزاران حرف مزخرف دیگر، درحال کاسبی کردن برای خودشان هستند.
من امروز میخواهم با جرأت بگویم که بازار خراب است، خیلی هم خراب است. در اینجا یک نکته کلیدی نیز وجود دارد، درست است که بازار خراب است؛ اما چرا حال کسبوکارهای ما اینقدر خراب است.
وقتی که اوضاع را بررسی میکنیم، به جز چندین مورد خاص، نباید اوضاع کسبوکارهای ما اینقدر خراب باشد. مشکل چیست؟
من همه حرفهایم را در کتاب پول نو زدهام؛ اما در اینجا میخواهم یک نکته را یادآوری کنم. دوست عزیزی که از اوضاع خراب رستورانت ناله داری، دوستی که میگویی مشتریان خشکشوییات کم شده است، دوستی که میگویی مشتریان بدهیهای خود را پرداخت نمیکنند؛ کاملا موافقم که اوضاع خراب است؛ اما چرای اوضاع تو خیلی خرابتر است.
لطفا بیایید و کمی با خود صادق باشید، قبل از اینکه اوضاع بازار به این شکل شود، آیا اوضاع کسبوکار شما عالی بوده است؛ خب این درنمیاید، اوضاع کسبوکاری که عالی بوده است با این شرایط جدید و بحرانها باید نهایتا متوسط بشود؛ اما اوضاع تو الان فاجعه است.
اجازه دهید بیپرده بگویم؛ وقتی که تا الان از ۲۰ درصد منابع و توانت استفاده میکردی، مشخص است که وقتی اوضاع ۴۰ درصد خراب شود، ۲۰ درصد به زیر میروی. بنشین و نگاه کن که چقدر توانستهای مشتریان خوب و وفاداری برای خودت بهوجود بیاوری. شاید مشتری تو قبلا ماهی ۴ بار به سراغت میآمد، اکنون ماهی یکبار بیاید؛ اما اگر همهچیز تو خوب باشد، باید بیاید. شاید اگر مشتری به سراغت میآید یک هات داگ ویژه میخورد، اکنون بیاید و فلافل بخورد.
اما اگر دیدی دیگر به سراغت نمیآید مشکل را در خودت جستوجو کن. چه میزان تلاش کردهای که لیستی از مشتریانت داشتهباشی و هرازگاهی با آنها تماس بگیری و نظرشان را بپرسی. چقدر سیستم درستوحسابی داری که صورتهای مالیات را مدیریت کند. چه میزان از تمام ساعات کاریات به درستی استفاده میکنی. چقدر برای آموزش فروشندگانت هزینه کردهای، چقدر به دنبال ارزشآفرینی بودهای، چقدر تلاش کردهای که در کسبوکارت خلاقیتی به کار ببری و …
چند روز پیش برای خرید یک قاب برای گوشی موبایلم به بازار موبایل رفته بودم، وارد مغازهای شدم، همزمان با من نیز چند مشتری دیگر وارد شدند، اتفاق جالبی که رخ داد این بود که فروشنده آن مغازه به همراه چند مغازهدار دیگر، کاملا با بیتوجهی به مشتریانی که در داخل مغازه بودند در گوشهای از پاساژ جمع شدهبودند و در حال تحلیل وضعیت دلار و آینده مذاکرات بودند.
خب عزیز احمق من، پول را که در مغازهات آماده است ول کردهای و نسیهای که میخواهد به سرت بیاید چسبیدهای. اصلا فرض کنیم نسیه نیز به سراغت آید، اکنون نقد را دریاب تا بتوانی در زمان نسیه، قرض خود را پرداخت کنی.
گاهی ما به کارهایی که انجام میدهیم نمیبازیم، به کارهایی که انجام نمیدهیم، میبازیم. ما بیش از آنکه به اوضاع بازار ببازیم، به اوضاع خودمان در حال باختنیم.
باز تکرار میکنم درست است که بازار خراب شده؛ اما شاید درستتر باشد که بگوییم کسب درآمد سختتر شده. وقتی چیزی سختتر میشود، چاره چیست، باید تلاش را بیشتر کرد تا سختی جبران شود.
حواسمان باشد که از ترس گل رقیب، به خودمان گلبهخودی نزنیم؛ که حقیقتا دردناکتر است.
#حرف اضافی: جا دارد که از شما عذرخواهی کنم، فضای حرفنوشتهها غیررسمی است و برخلاف سایت آموزشیام ممکن است نوشتهها دچار ساختار منظمی نباشند و حتی دارای اشکالات نگارشی نیز باشند. اینها تنها حرفهایی در دل است که نوشته میشوند.
۵ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
وقتی پول در نمیاد مجبوری از مایه بخوری
و از قدیم گفتن چو دخلت نیست آهسته خرج کن
مرسی برای بیان دیدگاه
و حتماً باید در مطالعه برخی مطالب به تاریخ انتشار آنها هم توجه شود.
قطعاً نویسنده این مطلب در زمان کنونی و تغییرات بنیادین شرایط سیاسی و اقتصادی، نظرات و دیدگاههای متفاوتی با برخی از موارد این نوشته دارد.
اقتصاد بیمار هست ، هر کاری میکنیم توان خرید نیست ، بازار انحصاری افتاده دست عده ای که پول و قدرت دارن ، خورده کاسبی ها داره از بین میره
این نوشته را بیش از ۴ سال پیش و براساس شرایط و تحلیلهای آن زمان نوشتم. برای همین برای شرایط امروز خیلی نمیتواند اعتبار داشته باشد.
اصولاً حرفهای ۶ ماه پیش خودم هم شاید در شرایط جدید نیاز به بازنگری کلی داشته باشند و خودم نیز آنها را قبول نداشته باشم و دیدگاهم تغییر کرده است. (پیشنهاد میکنم در زمان خواندن نوشتههای این وبلاگ به تاریخ اونها هم توجه کنید، احتمال رد کردن اونها -حتی درنوشتههای جدید خودم هم زیاده🙂)
ممنون از اینکه دیدگاهتون رو نوشتید و وضعیت بیمار -و روبه سقوط کنونی- قابل درک است.
سلام
اینا همه سیاه نامه مشتری وقتی توانخریدش بیاد پایین شما نانخشکهم بدی نمیخورهچی برسه به هاد داگ